عشق از نظر بزرگان و شاعران
- «آتشی از عشق در خود برفروز// سربهسر فکر و عبارت را بسوز»
- «آشفته، پا ز سلسله زلف او مکش// عمری که صرف عشق نگردد بطالت است»
- «آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»
- «آب عشق تو چو ما را دست داد // آب حیوان شد به پیش ما کساد // ز آب حیوان هست هر جان را نویی // لیک آب آب حیوانی تویی»
- «آنچه راجع به آثار زندگی باخ برای گفتن دارم: شنیدن، نواختن، عشقورزیدن، محترمداشتن و خفهشدن است.»
- «در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.»
- «آن شنیدم که عاشقی جانباز// وعـظ گفتی بهخطـه شیراز//ناگهـان روستائیـی نـادان//خالی از نور دیده و دل و جان//ناتراشیده هیـکل و ناراست// همچو غولی از آن میان برخاست//گفت ای مقتـدای اهل سخــن//غـم کارم بخـور که امشب مـن//خـرکی داشتم چگونه خری//خری آراسته بههر هنری//یک دم آوردم آن سبک رفتار//بـهتفرج میانه بازار//ناگهانش زمن بدزدیدند//زین جماعت بپرس اگر دیدند//پیر گفتا بدو کهای خرجو//بنشین یک زمان و هیچ مگـو//پس ندا کرد سوی مجلسیان//که اندرین طایفه ز پیر و جوان//هرکه با عشق در نیامیــزد//زین میانه بهپای برخیزد//ابلهـی همچو خــر کریهلقا//زود برجست از خـری برپـا//پیر گفتش توئی که در یاری//دل نبستی بهعشـق؟ گفت آری//بانگ برداشت گفت ای خـردار//هان خرت یافتـم بیار افسار»
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ ساعت 20:43 توسط آرش شریفی
|
عشق-نفرت-طنز-زندگی زناشویی-رابطه دختر و پسر -ضرب المثل-خلاصه همه چیز............